عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز بیش از 100 حدیث از بخاری و مسلم برایتان
نوشته ایم که هم کوتاه و هم کاربردی میباشد شما با خواندن
این احادیث که زیاد هم وقت شما را نمیگیرد.
- الضِّیَافَةُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ = مهمانی سه روز است
2- لَا تَحْلِفُوا بِآبَائِکُمْ = به پدرانتان سوگند یاد نکنید
3 - مَنْ کَانَ حَالِفًا فَلْیَحْلِفْ بِاللَّهِ = هر کس می خواهد سوگند یاد کند
باید که به الله سوگند یاد کند
4 - مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْیَرُ مِنْ اللَّهِ = هیچ کس از الله غیرتمند تر نیست
5 - مَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ الْمَدْحُ مِنْ اللَّهِ = هیچ کس از الله بیشتر تعریف
وستایش را دوست نمی دارد
6- لَا یَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا الطَّیِّبُ = جز چیز پاک چیز دیگری به سوی
الله بالا نمی رود
7 - إِنَّکُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ = قطعا شما روز قیامت
پروردگارتان را خواهد دید
8- اشْفَعُوا فَلْتُؤْجَرُوا = سفارش کنید تا اینکه به شما پاداش داده شود
9 - کَانَ زَکَرِیَّاءُ نَجَّارًا = زکریا نجّار بوده است
10 - لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ = بعد از فتح مکه هجرتی نیست
برای خواندن ادامه احادیث لطفا به (ادامه مطلب)بروید
ماجشون از عبدالله بن فضل،ابوسلمه،ابوهریره و
پیامبر ص روایت کرد که فرمود:..................
برای خواندن ادامه حدیث لطفا به(ادامه مطلب) بروید.
عکرمه از ابن عباس(رض)روایت کرد که پیامبر
(ص)فرمود:اگر از امت خود دوستی خالص
می گرفتم ...............................
برای خواندن ادامه حدیث لطفا به (ادامه مطلب)بروید.
روزه حقيقى روزه اى است كه انسان با تمام
احساس و شعور كامل به اداى آن اقدام
نمايد. و از تمام مكروهاتى كــــه روزه را
بى روح و بى مفهوم مىسازد از آن جلو گيرى
بعمل آرد. پيامبر اسلام میفرمايد: «وقتى
كه انسان روزه مىگيرد لازم است كه.............
برای خواندن ادامه حدیث لطفا به( ادامه مطلب) بروید.
عبدالله بن عمر(رض)روایت کرد که رسول خدا
(ص) از رمضان گفت:و فرمود:تا وقتی هلال را
نبینید، روزه نگیرید و تا هلال را نبینید،روزه نخورید
و اگر هلال بر شما پوشیده شود...........
برای خواندن ادامه حدیث لطفا به(ادامه مطلب)بروید.
انس روایت کرد که ابوبکر(رض)گفت:من در حالی
که در غار بودم،به پیامبر(ص)گفتم:اگر یکی از آنان
(که جستجوی ما می باشند) به زیر پاهای خود نظر
کند، ما را می بیند و پیامبر(ص)فرمود:ای ابوبکر.........
سفیان از اعمش و ابووائل روایت کرد ابوموسی
گفت:مردی نزد پیامبر(ص)آمد و گفت:مردی
برای اظهار غیرت می جنگد و دیگری برای ابراز
شجاعت و کسی برای خود نمایی پس کدام یک
از آنان در راه خدا می جنگد؟پیامبر(ص)فرمود:
کسی که.............................
سفیان از اسماعیل بن ابی خالد و عبدالله بن
اوفی روایت کرد که رسول خدا(ص)در روز(جنگ)
احزاب گفت:..........................
ابوبکر بن عیاش از حمید روایت کرد که گفت:از
پیامبر(ص) شنیدم که گفت:چون روز قیامت فرا
رسد،شفاعت به من داده می شود،من می گویم:
پروردگارا! به بهشت ببر کسی را که در دلش........
برای خواندن ادامه حدیث لطفا به (ادامه مطلب) بروید.
بسم الله الرجمن الرحیم
از محمد پیغمبر و فرستاده خدا به خالد پسر ولید
سلام بر تو!من خدا را که جز او خدایی نیست برای
تو حمد و ستایش می کنم. اما بعد :نامه تو با قاصدت
به من رسید و خبر می دهد که بنی حارث ین کعب
پیش از آن که یا آنان پیکار کنی اسلام آورده اند. به
آنچه از اسلام ایشان را دعوت کرده ای پاسخ گفته اند
و شهادت داده اند که جز الله معبودی نیست و این که
محمد بنده خدا و فرستاده اوست..........................
برای خواندن ادامه نامه لطفا به(ادامه مطلب)بروید.
عبدالرزاق از ابن عباس(رضی الله عنه)روایت نموده که
گفت:..........................
برای مشاهده ادامه روایت لطفا به (ادامه مطلب)بروید.
ابوزید سعید بن ربیع هروی از شعبه،قتاده
انس و پیامبر (ص)روایت کرد که اگر بنده به
اندازه یک وجب به من نزدیک شود به او به
اندازه یک دست......................................
برای مشاهده ادامه حدیث به(ادامه مطلب)
مراجعه کنید
مسعر از عدی بن ثابت و براء روایت کرد که از
پیامبر(ص) شنیدم که............................
قره بن خالد روایت کرد که ابو جمره ضبعی گفت:به
ابن عباس گفتم:او گفت نمایندگان قبیله عبدالقیس نزد
رسول خدا(ص) آمدند و گفتند:میان ما و میان تو مشرکان
قبیله مضر قرار دارند و ما نمی توانیم نزد تو بیاییم جز در
ماه های حرام، پس ما را به کاری امر کن که با انجام آن
به بهشت درآیم و کسانی را که در عقب ما هستند،بدان
فراخوانیم . پیامبر (ص) فرمود: شما را به چهار چیز باز
می دارم :..................................................
برای مشاهده ادامه حدیث لطفا به مراجعه فرماید.
عماره از قول ابورزعه و ابوهریره گفت:از پیامبر(ص)شنیدم که فرمود
:خدای عزوجل فرمود:کیست ستمکارتر از کسی که می خواهد
چون.............................
برای مشاهده ادامه حدیث لطفا به(ادامه مطلب)مراجعه فرماید.
بسمه الله الرحمن الرحیم
همام از قتاده انس ابوموسی و پیامبر(ص) روایت کرد که فرمود:
مثل مسلمانی که قران می خواند مانند ترنج است که دارای طعم
خوش و بوی خوش است و مسلمانی که قران نمی خواند مانند
خرماست که دارای طعم خوش است و بوی خوش ندارد و مثل
فاجری که قران می خواند مثل ریحان است که......................
ادامه حدیث را در (ادامه مطلب) بخوانید
طبرانی از مو درک روایت نموده که گفت:من با پدرم حج نمودم
هنگامی که به منی وارد شدیم با یک گروهی برخوردیم.از
پدرم پرسیدم:این گروه کیست؟ گفت:این یک بی دین است
.................................
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب)بخوانید
از عبدالله بن وابصه عبسی از پدرش و او از پدربزرگش روایت نموده
که گفت:پیامبر (ص)در اقامت گاه های ما در منی آمد-و ما در این
موقع در جمره اولی که نزدیک مسجد خیف واقع است اقامت داشتیم
او در حالی سوار برشترش آمد که زید بن حارثه پشت سر وی سوار بود
و ما را به سوی اسلام دعوت نمود به خدا سوگنددعوت وی را نپذیرفیم
و در ما آن گاه خیری وجود نداشت وی میگوید: ما ازوی و از دعوتش در
موسم شنیده بودیم او ما را دعوت کرد ولی ما دعوتش را قبول ننمودیم
در این موسم میسره بن مسروق عبسی نیز با ما همراه بود وی گفت
من به خدا سوگند یاد می کنم که اگر این مرد را تصدیق نماییم و او را به
دیار خود ببریم این عمل نیکویی خواهد بود و من به خدا سوگند یاد می کنم
که دین و کار وی غالب و پیروز خواهد شد و به همه جاها خواهد رسید
قوم در پاسخ گفتند: ............................................
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب) مشاهده نماید.
از عبدالله بن کعب بن مالک(رض) روایت است که:پیامبر (ص) نزد
بنی حنیفه(1)در اقامتگاه های شان تشریف آورد، و آنها را به سوی
خداوند(جل جلاله) دعوت نمود و خویشتن را به آنها عرضه نمود تا
از وی حمایت کنند..............................
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب)مشاهده نماید.
از محمد بن عبدالرحمن بن حصین روایت است که:پیامبر(ص) نزد
قبیله بنی کلب در جاهای آنها آمد و نزد طایفه ای از آنها موسوم به
بنو عبدالله تشریف برد و آنها را به سوی اسلام فرا خواند دعوت خود
را به آنها عرضه نمود تا از وی حمایت نمایند حتی به ایشان فرمود:
«ای بنی عبدالله........................
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب)مشاهده کنید
همچنین از طریق واقدی روایت نموده که:محمد بن عبدالله بن کثیر
بن صلت از ابن رومان و عبدالله بن ابی بکر و غیر آنها (رض) خبر دادکه
گفتند:پیامبر خدا (ص)نزد کنده در اقا متگاه های آنها در عکاظ تشریف آورد،
و مثل آنها قبیله نرم و حلیم عرب را قبل از آن ملاقات نکرده بود و چون
نرمی آنها و قوت منطق شان را در ارتباط با خود ملاحضه نمود با آنها
شروع به صحبت نموده گفت:(شما را به سوی خداوند واحد و لا شریک
دعوت میکنم و این که از من آن چنان که از نفس های خود حمایت می کنید
حمایت و پشتیبانی نمایید اگر پیروز غالب شوم شما در آن وقت اختیار دارید)
عموم آنها گفتند:چقدر سخن خوبی است ولی ما آن چه را پدران مان عبادت
می نمودند عبادت میکنیم فرد خردسالی از میان آنها گفت: ای قوم قبل از
این که دیگران این مرد را.....................................
ابن سعد از ابن عباس(رضی الله عنهما)روایت نموده که گفت: هنگامی
که خداوند(جل جلاله)این آیه را نازل نمود:(وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ )(1)
و خویشاوندان نزدیک تر خود را بیم ده
پیامبر خدا(ص)خارج شد تا این که بر کوه مروه بالا رفت و از انجا گفت:«ای
آل فهر»! آن گاه قریش نزد وی آمدند ، ابولهب بن عبدالمطلب گفت:اینها
آل فهراند که نزد تو گرد آمدنده اند بگو چه می گویی؟پیامبر خدا(ص)
صدا زد:«ای آل غالب» به این گفته پیامبر خدا(ص) بنی محارب و بنی حارث
فرزندان فهر آمدند. بعد فرمود:«ای آل کعب بن لوی»آن گاه بنی عامر بن
لوی آمدند سپس گفت:«ای آۀ مره بن کعب»درین اثناءبنی عدی بن کعب
وبنی سهم و بنی جمح بن عمرو بن هصیص بنی کعب بن لوی آمدند بعد
پیامبر(ص)فرمود:«ای آل کلاب بن مره»این بار بنی مخزوم بن یقظله بن مره
و بنی تمیم بن مره آمدند. آن گاه پیامبر(ص)گفت:«ای آل قصی» درین مرتبه
بنی زهره بن کلاب برگشت. سپس فرمود:«ای آل عبد مناف» این بار بنی
عبدالدار بن قصی و بنی اسد بن عبد العزی بن قصی و بنی عبد بن قصی
برگشتند. آن گاه ابولهب گفت: اینها بنی عبد مناف هستند که نزدت حضور دارند
آن چه می خواهی بگو:پیامبر خدا(ص) فرمود:((خداوند مرا مامور نموده
است تا خویشاوندان نزدیک تر خود را بترسانم و شما از میان قریش برای من
نزدیک تر هستید و من از خداوندبرای تان مالک هیچ بهره ای در دنیا و هیچ
نصیبی در آخرت نیستم مگر این ه بگوید:(لا الله الا الله) تا من به آن برای تان
نزد پروردگارتان گواهی دهم و عرب توسط آن برای تان سر نهاد)).
ابو لهب در پاسخ گفت..................................
ابن سعد(247/3) از ابو عبیده بن محمد بن عمار روایت نموده که گفت
عمار بن یاسر(رضی الله عنهما) فرمود: با صهیب بن سنان در مقابل
درب دار ارقم روبرو شدیم این در حالی بود که پیامبر خدا(ص) در منزل
تشریف داشت ، از وی پرسیدم چه میخواهی؟ گفت:..................
ادامه ماجرا در (ادامه مطلب) مشاهده نماید.
از مقداد بن عمر روایت است، که گفت : من (حکم بن کیسان) را اسیر گرفتم
امیر ما خواست تا گردن وی را بزند، من عرض نمودم: وی را بگذار تا با خود نزد
پیامبر(ص) ببریم (امیر مان این درخواست مرا پذیرفت ، و ما او را با خود نگه داشتیم)
تا این که نزد پیامبر خدا(ص) آمدیم. پیامبر (ص) وی را به اسلام دعوت نمود و این کار
به طول کشید. عمر (رض)که دیگر از طول کشیدن دعوت و ایمان نیاوردن وی بی قرار
شده بود گفت:ای پیامبر خدا ، با این مرد چه صحبتی می کنی؟ به خدا سوگند این
مرد تا ابد اسلام نمی اورد، بگذار تا گردنش را بزنم و راهی جایگاهش جهنم گردد........
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب) بخوانید.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد
دوست دارید چه مطالبی بیشتر در وب سایت قرار گیرد؟
RSS