از مقداد بن عمر روایت است، که گفت : من (حکم بن کیسان) را اسیر گرفتم
امیر ما خواست تا گردن وی را بزند، من عرض نمودم: وی را بگذار تا با خود نزد
پیامبر(ص) ببریم (امیر مان این درخواست مرا پذیرفت ، و ما او را با خود نگه داشتیم)
تا این که نزد پیامبر خدا(ص) آمدیم. پیامبر (ص) وی را به اسلام دعوت نمود و این کار
به طول کشید. عمر (رض)که دیگر از طول کشیدن دعوت و ایمان نیاوردن وی بی قرار
شده بود گفت:ای پیامبر خدا ، با این مرد چه صحبتی می کنی؟ به خدا سوگند این
مرد تا ابد اسلام نمی اورد، بگذار تا گردنش را بزنم و راهی جایگاهش جهنم گردد........
ادامه ماجرا را در (ادامه مطلب) بخوانید.
:: برچسبها:
حکم ,
اسلام ,
عمر ,
پیامبر ,
اتش ,
دوزخ ,
حکم بن کیسان ,